دلـم کمی خـدا می خواهد ...

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

همیشه دوست داشتم یک شال با رنگ صورتـیِ یواش داشته باشم، امـآ همیشه ی خدا وقتِ خریدن شالِ رنگ دلخواهم ، یک تـَشر! به خودم مـی زنم که نکند رنگش با رنگِ صورتم مَچ!(واژه دیگری یادم نیامد !) نشود؟؟چون هیچ وقتِ خدا هم وقت پرو کردنِ شال ُ روسری را نداشته ام! و همیشه ی خدا هم یک شالِ مشکی یا سرمه ایِ تیره کنـآر این صورتـی خوش رنگ بوده.. آن شال مشکـی و سرمه ای را برداشته ام! امروز هم دو رنگ شالِ مشکی و سرمه ای برداشتـم.. آن لحظه با اعتمـآد به نفسِ اینکه "همه" مـی گویند رنگِ صورتت روشن است ُ رنگ های تیره به صورتت می نشیند ، پول فروشنده را حساب کردم.. و نگـاهم را از آن صورتی خوش رنگ دزدیدم! .... ولی با هر قدم که از پاساژ دور می شدم لعنُ نفرین هـآیی که به خودم میدادم بیشتـر می شد ..! شالِ مشکی را سر کردم.. ولی دلم کنـار آن صورتـی ِ خوش رنگ جا ماند ...


++ چقد حرف مردم برایم مهم است؟؟ چرا گوشم را طرف دهانشان میگیرم که ببینم چه می گویند؟؟

++ دیگـر بس است ! .. می خواهم از این دو روزِ دنـیا یک روزش را برای خودم زندگی کنم!

  • فـآطمـ ه دختـرِ پـآییـز :)
همین که هنوز نفس می کشم..
همین که هنوز هم خندیدن بلدم..
همین که خنداندن بلدم...
همین که لحظه هایی هست که نگاهم می چسبد به آبی خوش رنگ آسمان...
همین که هنوز بلدم عاشقی کنم..
همین که هنوز بلدم چای داغم را بچسبانم به صورتـم..
 تا در این هوای سرد شهریوری بخاری صورتم شود
همین که هنوز بوی گلاب داخل چایم را با بهترین عطر دنیـآ هم عوض نمیکنم!
همین که هنوز هم یادم نرفته چه میخواستم از این دنیایِ شلوغ!
همین که هنوز یادم نرفته جایگاهم را ..
همین که هنوز دنبالِ سهمم از این دنیـا می گردم!
همین که هنوز قانع نمی شوم به چیزی کمتر از حقـم!
یعنی هنوز زنده ام !!
منتظرم باش زندگی! این بار من ضربه خواهم زد!
این پاییزی که در راه است مرا با خود به سمت خواسته ام خواهد برد...
پـآییزم ! تو فصل رسیدن به خواستـه هایم خواهی بود ...
تو را عجیب دوست دارم...



++

این پـآییز کـ ه بیایـد ، عاقل می شوم!
" دیوانـه ای "
اگر باور کنـی ....

یغمـآ فشخـآمی


  • فـآطمـ ه دختـرِ پـآییـز :)