دلـم کمی خـدا می خواهد ...

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است


برایت آرزو می کنم عطر لبخندت ، سهم لحظه لحظه ی زندگی ات باشد..

آرزو می کنم ، "امید" تمام ثانیه های زندگی ات را ببوسد ..

برایت آرزو میکنم، خاطرات خوب بسازی که هر آن، یاد آوری شان.. لبخند بچسباند به لب هایت

آرزو می کنم، "خوشبختی" دستانت را لحظه ای رها نکند !

برایت آرزو میکنم رها کنی .. و رها قدم برداری 

برایت لبخند میخواهم .. 

برایت، بهترین نگاه دنیا.. نگاه آن آبی مهربان را می خواهم ..

می خواهم امشب نگاهش، آرزوهایت را بغل بگیرند ..



  • فـآطمـ ه دختـرِ پـآییـز :)

آدم است دیگر !

گاهی دلش لک میزند برای "گل" هدیه گرفتن یا هدیه دادن :)

از نظرِمن گل تنها هدیه ایست که هم هدیه گرفتنش بدجور می چسبد تنگِ دلت ، هم هدیه دادنش :)

مخصوصـآ اگر نرگس باشد ..

که دیگر هیـچ !!


:)


دلمـآن نرگس خواست :(

  • فـآطمـ ه دختـرِ پـآییـز :)

همین طوری..گاهی باید یه لبخند بچسبانی روی لبت و اظهار خوشحالی کنی!

که دست بردارن این جماعت مُسئـّلِ همیشه در صحنه !! 

این که محض رضای خدا هم که شده دست از سر بی موی من بردارید و بگذارید زندگی ام را بکنم !

اخر شما را چه شده است ای اهل شعور !! که تنها بحث مجالس تان شده خزعبلاتی راجب اینُ آن!

بیاید این کَلـه مبارک را بکشیم بیرون از زندگی این مردم بدبختُ بگذاریم راهشان را بروند !!

هعی...

که آهِ جان گدازی از درون به بیرون لغزید از دستِ این اهل شعور !


( توضیحاتِ مسئـّل : بروزن مفعـّل : سوال کننده !!! )

  • فـآطمـ ه دختـرِ پـآییـز :)
باران !
واژه غریبی که حتی نشستنِ حرف هایش کنارهم
حسِ خیسیُ خنکی به دست هایم می دهد..
باران..
یعنی حس زنده بودن! 
باران یعنی دلتنگیِ دوباره ..
باران یعنی تو هنوز عاشقی می دانی !
باور کن که باران، یعنی عطر دست هایِ تو 
باور کن که باران، یعنی عطر لبخند تو ..

..

باران! قبلِ آمدنت باید میگفتی... باید خبر می دادی..
که کتاب شعرهایم را جمع میکردم..
که آهنگ های غمگینـَم را از حافظه گوشی که هیچ! از حافظه اَم delete ! می کردم..
باران! بی مقدمه آمدی..
آمدنت مبارک .



جبرئیلی شده.. دستانت.. حامل وحی نوازش.. عباس حسین نژاد

  • فـآطمـ ه دختـرِ پـآییـز :)